شب . خود شب ...

ساخت وبلاگ

گاهی آدم شدیدا احساس میکنه نیاز به نوشتن داره...وقتی مینویسی ، و بعد نوشته هاتو میخونی، انگار داری با یا آدم آشنا میشی...انگار ناخواسته با خودت روبه رو میشی...این حسو دوست دارم...

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 16 خرداد 1398 ساعت: 8:20

برای مُردن شاید بخواهم در دریا غر شب . خود شب ......ادامه مطلب
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 5:00

دی را بهار بخشد، شب را نهار بخشد

پس این جهان مرده، زندست آن جهانش؟ 

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 5:00

چی به سرت اومد که از اون آدم پر جنب و شب . خود شب ......ادامه مطلب
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 5:00

گاهی آدم شدیدا احساس میکنه نیاز به نوشتن داره...وقتی مینویسی ، و بعد نوشته هاتو میخونی، انگار داری با یا آدم آشنا میشی...انگار ناخواسته با خودت روبه رو میشی...این حسو دوست دارم...

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43

سالها گذشت تا فهمیدم برفی که با بهار نره میتونه زمستون بیاره دوباره . 

میتونه کاری کنه تا وسط تابستون یخ بزنی ! 

اینبار اما ، نه به اعتماد خورشید ، نه تابستون .  اگه برفی هست میگیرم دستم . وقتی خوب سرماشو فهمیدم براش از گرما میگم :) 

اینبار اگه برفی اومد وسط چله تابستون ، نمیذارمش گوشه خونه . 

اینبار نه برف ، نه گرما . 

مهم منم که هستم ! 

( این جمله رو همون آدمی داره میگه که باور داشت " مهم من بودم که نبودم ! " )

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43

احساس میکنم هر روزی که میگذره بیشتر از یک روزه . بیشتر از یک طلوع و غروبه . بیشتر از یک رفتن و یک اومدن . 

هر روزی که میگذره داره بخشی از روحمو با خودش میبره . حس میکنم هر روزی که میگذره بیشتر به تموم شدن نزدیک میشم . دست های این روزا زیادی بزرگن . دیگه چیز زیادی از من نمونده ! 

هر روزی که میگذره . هر روزی که تلاش میکنم تا خودمو محکم نشون بدم . بیشتر میشکنم ... 

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 74 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43

در من آدمی است که به تنهایی خو گرفته ، در همسایگی کسی که "دوست" دارد .  در من آدمی است که با صدای بلند آواز میخواند ، مجاور کسی که سکوتش سالهاست یخ زده .  در من آدمی است که صدای خنده اش گوش آسمان را کر میکند ، کنار آدمی که گنجشک کنار لبش دیر زمانی است پرواز نکرده . در من آدمی است که بی تکاپو روزش شب نمیشود ، اسیر آدمی که از "عهد آدم" همینجا نشسته .  در من آ شب . خود شب ......ادامه مطلب
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43

عجیب میگذره زمان !  هیچ وقت ، هیچ چیز انقدر واقعی نبوده برام . همیشه گوشه ای از تمام افکارم ، احساسات دخیل بودن . همیشه هر گوشه احساسم ، نداشتن کسی که  سالها ، بدون اینکه بشناسمش یا حتی دیده باشمش ، براش شعر خونده بودم اذیتم میکرد .  الان، امروز ، وسط این کارها و روز ها ، احساسم رو میبینم اما نمیذارم تصمیم بگیره . میبینم و میتونم خودم رو قانع کنم ! میتونم شب . خود شب ......ادامه مطلب
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 93 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43

ساعتای آخر کوله پشتیشو باز کرده بود ببینه چی داره . یه سری وسیله نوشتن . همشون اومدن تو کوله پشتی من . میگفتم شکلات باشه ، هدیه هم باشه . خودکارت آخه ؟ نگهش دار . میگفت این چیه که قبولش نمیکنی ؟ بگیر لازم میشه . خندیدم و تو دلم گقتم قطعا یه گوشه میمونه . 

ولی راست میگفت :) . الان هیچی مثل نوشتن تو دفتری که بهم داد ، با اون اتد ، حالمو خوب نمیکنه . خوبه که نوشتن رو یادم آورد ، خوبه که نوشتن رو یادم میاره . خوبه که بوی این نوشتن رو دوست دارم . خوبه ... 

شب . خود شب ......
ما را در سایت شب . خود شب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0neveshtan1997e بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43